در هفته های گذشته شاهد بودیم که چگونه رژیم اسرائیل روند مذاکرات صلح طلبانه مقامات کشورمان با آمریکا را به هم زد و از نگرانی اینکه توافقات دیپلماتیک نتواند منافع و اهدافش را تأمین کند، دست به حمله ای تجاوزگرانه به خاک کشورمان زد. این رژیم که در سال ۲۰۱۸، دونالد ترامپ را متقاعد کرده بود که از برجام خارج شود، در این حمله نیز وی را مجاب نمود تا نقاط ضعف رژیم اسرائیل را پوشش دهد و با تجهیزات نظامی برتر خود، تأسیسات هستهای ایران را که تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی هستهای بود، هدف قرار دهد.
دکتر محمد مهدی مظاهری ، استاد دانشگاه در یادداشتی برای وب سایت شورای راهبردی روابط خارجی نوشت: خوشبختانه، جنگ ۱۲ روزه اخیر با هماهنگی و مدیریت ستودنی دستگاه دیپلماسی و مقامات نظامی کشور به یک درگیری تمامعیار و جنگ فرسایشی تبدیل نشد و گزارشات فوق محرمانه ای که سی ان ان به آنها دست یافته و منتشر کرده نشان می دهد حمله آمریکا نیز تأثیر مهمی بر تأسیسات و سانتریفیوژهای ایران نداشته و به هیچ وجه قدرت هسته ای ایران را نابود نکرده است، با این حال، به نظر می رسد تجربه تلخ دو هفته گذشته حامل درسها و پیامهای متعددی برای مقامات و تصمیم گیران ایران در ابعاد مختلف بود و لازم است سیاستگذاران، با نگاهی واقعبینانه به بررسی نقاط قوت و ضعف موجود بپردازند و راهبردهای آینده کشور را با بهره گرفتن از این تجربیات تدوین کنند.
نخستین درس در این حوزه، در بعد نظامی است که لزوم بازنگری در راهبردهای بازدارندگی فعال را ایجاب می کند. هر چند حملات موشکی دقیق ایران به سرزمینهای اشغالی که در پاسخ به حملات رژیم اسرائیل به کشورمان انجام شد، قابل تقدیر بود و نه تنها ایرانیان، که همه ملتهای منطقه را نیز شگفت زده و شاد کرد، اما با حمله های مکرر رژیم اسرائیل به مراکز مختلف نظامی، مسکونی و برخی زیرساختهای انرژی کشور، ضرورت ایجاد لایه های دفاعی عمیقتر و متنوعتر برای حفاظت از زیرساختهای حیاتی و مراکز حساس کشور بیش از پیش نمایان شد.
بنابراین، از این نکته نباید غفلت کرد که صرف داشتن توانایی حمله کافی نیست؛ بلکه باید توانایی دفاع ضد موشکی و مراقبت از حریم هوایی کشور نیز ارتقا یابد. از سوی دیگر در حوزه آفندی نیز، سرمایه گذاری در حوزه سیستمهای رادار گریز و غلبه بر دفاع دشمن نیز باید مد نظر قرار بگیرد. همچنین با توجه به جنگ ترکیبی که دشمن بر علیه کشورمان به کار گرفت، به نظر می رسد ایران نیز برای هماوردی با جنگهای مدرن، باید توجه بیشتری به حوزه های جنگ الکترونیک، سایبری، هوش مصنوعی، ریز پرندهها و پهپادهای تهاجمی پیشرفته داشته باشد.
نکته دیگر، مشخص شدن همکاری برخی عناصر داخلی با رژیم اسرائیل بود که کار را برای این رژیم غاصب آسانتر کرد؛ اینکه چرا برخی از افراد حاضر شدند با خیانت به کشور خود، با دشمن همراهی و همکاری کنند، از ابعاد مختلفی قابل تحلیل و ارزیابی است؛ کاهش سرمایه اجتماعی نظام سیاسی در سالهای اخیر، افزایش مشکلات اقتصادی و جذاب بودن پیشنهادات مالی رژیم اسرائیل، عدم تعلق خاطر برخی از مهاجرین خارجی به ایرانی که به آنها پناه داده است و عوامل بسیار دیگر در این مسأله دخیل بوده اند. از این رو لازم است مقامات امنیتی – اطلاعاتی کشور ضمن دوری از اقدامات هیجانی و شتاب برای اعدام خائنان، ابتدا به شناسایی دلایل و ریشه های این اقدام عجیب و ضد وطن پرستانه آنها بپردازند وبا تهیه گزارشی دقیق و منصفانه برای نهادهای ذی ربط، توصیه هایی برای جلوگیری از تکرار این تجربه تلخ ارائه دهند.در کنار آشکار شدن حقیقت تکان دهنده برخی همکاریهای داخلی با دشمن، شاهد روی دیگری از جامعه ایرانی بودیم که این نیز در نوع خود عجیب، غرور آفرین و مایه مسرت بود. بخشهایی از جامعه ایران که در سالهای گذشته جزو معترضین به نظام سیاسی بودند و برخی از آنها ضمن قهر با صندوقهای رأی تلاش کرده بودند نارضایتی خود از شرایط سیاسی و اقتصادی کشور را نشان دهند، بعد از حمله رژیم اسرائیل به کشورمان، با تغییر رویه ای که فقط از یک ایرانی وطن پرست برمی آید وارد گود حمایت از ایران و تمامیت ارضی کشور شدند و بقیه را هم تشویق کردند تا در این شرایط اختلافها را کنار بگذارند و تنها به فکر نجات و رهایی ایران باشند.همان دختران کم حجابی که مدتها از سختگیری ها و پیامک های جریمه برای حجابشان شاکی بودند، در این ۱۲ روز حمله رژیم اسرائیل به کشورمان در راهپیمایی های حمایت از ایران شرکت کردند و شبها با پرچم ایران در خیابانها حاضر می شدند تا به دشمن پیام دهند منتظر شورش ما نباشید، ما حتی اگر معترض به وضع موجود کشورمان باشیم، اما خائن و وطن فروش نیستیم، برای تغییر در ایران دل به کشورهای بیگانه نبسته ایم و برای ما هم اول و قبل از هر چیز «صلابت، استقلال و آزادی ایران» است که اهمیت دارد!این همدلی و همبستگی که به یکباره در دوران جنگ بین اقشار مختلف مردم ایجاد شد، یک سرمایه اجتماعی ارزشمند است؛ مدیران و تصمیم گیران کشور باید به این حس ایران دوستی و وطن پرستی پاسخی متقابل و متناسب بدهند و با تصمیمات درست و سنجیده، این سرمایه نوظهور را به بهترین شکل حفظ کنند.
هدف قرار گرفتن ساختمان صدا و سیما و شجاعت بانوی مجری در گزارش لحظه به لحظه آن یکی دیگر از شگفتی های دوران جنگ بود؛ هر چند مردم ایران در سالهای اخیر بعضا دل خوشی از صدا و سیما نداشته اند و آن را رسانهای بی طرف که صدای همه مردم ایران باشد، نمی دیدند، اما بعد از هدف قرار گرفتن ساختمان آن، بسیاری از همین مردم و فعالان سیاسی به آن واکنش منفی نشان دادند و فیلم شجاعت مجری صدا و سیما را با افتخار بارها و بارها در فضای مجازی به اشتراک گذاشتند. این توجه و حمایت مردمی یک فرصت طلایی برای صدا و سیما است تا با اصلاح سیاستهای تندروانه و رویکرد قبلی خود، پاسخ حمایتهای مردمی را بدهد و نشان دهد اگر همه ایران می تواند برای صدا و سیمای هدف قرار گرفته غمگین باشد، این رسانه نیز می تواند دغدغه همه ملت ایران را داشته باشد و به تحلیل گران و کارشناسانی از طیفهای مختلف سیاسی اجازه اظهار نظر بدهد.همچنین این رسانه که در روزهای جنگ زنان و دختران کم حجاب پرچم به دست را مکرراً نشان می داد تا به دنیا ثابت کند که این افراد نیز حامی نظام سیاسی هستند، باید پس از این نیز نگاهی رحمانی و پر ملاطفت تر به آنها داشته باشد و با بازگشت اوضاع به شرایط عادی، مجددا آنها را از قاب تلویزیون حذف نکند. جوانان ایرانی با هر نگرش و اعتقادی، فرزندان این سرزمین هستند و لازم است صدای آنها شنیده و به مطالباتشان توجه شود.در عرصه بینالملل نیز، واکنشها به حمله رژیم اسرائیل به ایران، حائز اهمیت بود. رویکرد کشورهای عرب و مسلمان منطقه که همگی این تهاجم به کشورمان را محکوم کردند، نشان می دهد رویکرد اخیر سیاست خارجی کشور در تقویت روابط با همسایگان بر پایه منافع مشترک و کاهش سوءتفاهمها سیاست مفید و مؤثری بوده که باید تداوم یابد و تقویت شود.
از سوی دیگر، حمایت آشکار و قاطع برخی کشورها از رژیم صهیونیستی، ضرورت تقویت دیپلماسی فعال با سایر قدرتها، به ویژه کشورهای غیرمتعهد و نوظهور را گوشزد میکند تا ایران بتواند در موازنه قدرتهای جهانی، جایگاه خود را مستحکمتر کند. درس مهم در این حوزه، لزوم استفاده هوشمندانه از ابزارهای دیپلماسی، تقویت لابیگری و روشنگری در سطح بینالمللی برای تبیین مواضع ایران و خنثی کردن روایتهای نادرست است.در پایان باید گفت این جنگ ۱۲ روزه، صرفاً یک رویارویی نظامی نبود؛ بلکه آینهای تمامنما از چالشها و فرصتهای پیشروی جمهوری اسلامی ایران در ابعاد گوناگون بود. هر چند با توجه به رویه رایج رژیم اسرائیل، آتش بس موجود شکننده و ناپایدار به نظر می رسد و لازم است مقامات کشورمان ضمن تجدید قوا در ابعاد مختلف به فکر آسیبشناسی و بررسی ریشهها و ابعاد نفوذ و مقابله جدی با آن و مدیریت بهتر کشور در شرایط گوناگون باشند، اما در عین حال، از درسهای این تهاجم نیز نباید غفلت کرد.این درس ها از ضرورت تقویت توان نظامی و بازدارندگی مؤثر گرفته تا مصونسازی اقتصادی، افزایش سرمایه اجتماعی و اتخاذ دیپلماسی فعال و هوشمندانه در سطح منطقهای و بینالمللی را شامل میشود. عبور موفق از این بحرانها و تضمین امنیت و پیشرفت کشور در آینده، مستلزم نگاهی واقعبینانه، اتخاذ راهبردهای جامع و همهجانبه و تقویت همگرایی ملی است. این رخداد، بار دیگر به ما یادآوری کرد که آمادگی برای مواجهه با چالشهای پیشبینینشده، نیازمند یک رویکرد کلان و متوازن در تمامی ابعاد حکمرانی است.
آتش بس میان تهران و تلآویو به چه معناست؟
آتش بس تغییری در وضعیت جنگی بین ایران و رژیم صهیونیستی ایجاد نمی کند و این نکته مهمی است که در آرایش نظامی و امنیتی کشور، آمادگی در حوزه های دفاعی و هجومی باید حفظ شود.به گزارش خبرگزاری مهر،با اعلام آتش بس بین ایران و رژیم صهیونیستی باید دید چه اتفاق حقوقی بین دو طرف رخ داده است و چه تعهدات و تکالیفی به طرفین داده شده و وظایف نهادها بین المللی در این خصوص چیست، و آیا آتش بس همان صلح است؟تفاوت میان صلح (Peace) و آتشبس (Ceasefire) از منظر حقوق بینالملل، تفاوتی اساسی و دارای تبعات حقوقی مهم برای طرفین درگیر و همچنین برای نهادهای بینالمللی است.آتشبس (Ceasefire / Armistice) توافقی موقت و غالباً فوری برای توقف درگیریهای مسلحانه بدون حل و فصل نهایی منازعه است و میتواند دوطرفه، یکطرفه یا از سوی سازمانهای بینالمللی اعمال شود. آتش بس، ماهیت سیاسی و نظامی دارد، نه لزوماً حقوقی یا دائمی و در قالب توافق شفاهی، کتبی، یا قطعنامه شورای امنیت میتواند اعلام شود. اما صلح (Peace Agreement) توافقی نهایی و جامع است که پس از مذاکره و بعضاً با میانجیگری انجام میشود.آتش بس، ابعاد سیاسی، حقوقی، سرزمینی و امنیتی را دربرمیگیرد و از نظر حقوق بینالملل پایان رسمی جنگ و زمینه بازگشت به روابط عادی بین دولتها را فراهم میکند و در واقع پایان اختلافات و شروع یک همکاری پایدار و بلند مدت است. صلح مستلزم امضای معاهده صلح (Peace Treaty) است و طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هر معاهده بین المللی نیازمند تصویب مجلس شورای اسلامی است. پس آنچه ما با آن طرف هستیم یک آتش بس است و به هیچ عنوان نمی توان مفهوم صلح را به آن نسبت داد.حال باید دید وضعیت حقوقی طرفین در وضعیت آتش بس چیست و آیا آتش بس مانع رسیدگی به جنایت علیه صلح و جنایات جنگی رژیم صهیونیستی است؟باید توجه داشته باشیم که اولاً آتش بس نه عدم پایان رسمی مخاصمه مسلحانه که فقط توقف آن است لذا دو کشور از نظر حقوقی همچنان در وضعیت «درگیری مسلحانه بینالمللی» باقی می مانند، اگر یکی از طرفین آتشبس را نقض کند، میتواند مرتکب نقض جدی قواعد مخاصمات مسلحانه شود. این شامل مسئولیتهای کیفری (مانند جنایت جنگی) و مسئولیت بینالمللی دولت میشود و در صورت شکایت یکی از طرفین از نقض، شورای امنیت میتواند اقداماتی را ذیل فصل ششم و هفتم منشور سازمان ملل متحد (تحریم، محکومیت، اعزام ناظر صلح) انجام دهد.بر اساس حقوق بینالملل، بهویژه حقوق بشردوستانه بینالمللی و حقوق کیفری بینالمللی، مسئولیت کیفری بابت جنایات جنگی حتی با پایان جنگ یا برقراری آتشبس ساقط نمیشود و آتش بس مانعی در برابر رسیدگی به جنایات جنگی رژیم صهیونیستی نخواهد بود. جنایات جنگی شامل مواردی مانند:
- حمله به غیرنظامیان
- تخریب بیمارستانها، نیروهای امدادی و هلال احمر و مراکز رسانه ای و خبرنگاران.
- هدف قرار دادن زیرساختهای غیرنظامی (مثلاً نیروگاهها، مدارس، مراکز آب).
در جنگ اخیر شاهد نقض آشکار و فاحش حقوق غیرنظامیان از سوی رژیم صهیونیستی بودیم که مصادیق دقیقی از جنایات جنگی است که حتی پس از آتشبس نیز قابلیت پیگرد دارند. اقدام اسرائیل به آغاز جنگی تجاوزکارانه علیه ایران برخلاف منشور سازمان ملل متحد مصداق جنایت علیه صلح است و این جنایت در شمار «جرائم غیرقابل گذشت» است که طبق ماده ۵ اساسنامه دادگاه کیفری بینالمللی (ICC) مشمول صلاحیت این دادگاه است.لذا اولا باید بدانیم آتش بس تغییری در وضعیت جنگی بین ایران و رژیم صهیونیستی ایجاد نمی کند و این نکته مهمی است که در آرایش نظامی و امنیتی کشور، آمادگی در حوزه های دفاعی و هجومی باید حفظ شود.ثانیاً نقض آتش بس دارای تبعات حقوقی است و ثالثاً با آتش بس مسئولیت های رژیم سفاک صهیونیستی در قبال جنایات جنگی و جنایت علیه صلحی که انجام داده است، ساقط نمی شود و فرض است بر دستگاه حقوقی و دیپلماسی کشور که این موضوع را از مجاری رسمی بین المللی برای محکومیت این رژیم پیگیری کنند.

شما چه نظری دارید؟